کودک را،
و آب را،
و اِحرام را که می بینم، نمی توانم که شما را به خاطر نیاورم.
اَلسًّلام عَلَی ابنِ زَمزَمَ وَ الصَّفا
اَلسًّلام عَلَی الشِّفاهِ الذّابِلات*
ای رحمت واسعه پروردگار، پای جبل الرحمه ما را هم که دعا می کنید، آقا؟ ما را که بدجوری گیر کرده ایم توی حصارهای خودمان. ما را که بعضی وقتها حس می کنیم که دین داشتن توی این روزگار از نگه داشتن آتش روی دستهای نحیف و بی قدرتمان سخت تر است. ما را که حتی باقی اوقات این سختی را نمی فهمیم و تحملش نمی کنیم. ما را...
* زیارت ناحیه مقدسه
|
بسماللهالرحمنالرحیم
رفاه (تنآسایی، آسودگی، آسایش – فرهنگ معین) ازخواستههای انسانهاست، گاه کمی بیشتر و گاه کمی کمتر. و بشرهرچه بهسوی قرن بیستم حرکت کرد، وجه رفاهطلبانهاش پررنگترشد. رفاه، به خودی خود و بهاندازهی خویش و با رعایت پیشفرضهای درست برای رسیدن به آن، بسیارهم خوب است و بهجا، اما این خوب، اندک اندک تبدیل به یکی ازخواستههای مهم اغلب انسانها و چه بسا، مبدل به مهمترین مطالبهی آدمی گردید. درقرن موتورجت و پردازندهی الکترونیکی، رفاه به آن اندازه ازاهمیت رسید که بسیاری ازشئون دیگرزندگی آدمی را تحت سایهی خویش قرارداد.
اخلاق فدای رفاهمداری شد، اقتصاد درخدمت رفاه درآمد و سیاست زمام خویش به دست آنان داد که رفاه اجتماعی را اصلیترین نکتهی جامعه میدیدند.
تا اینجا خیلی مهم نبود ونیست! حتی اینکه تمامی ارزشهای تغییرناپذیرانسانی، قربانی رفاهطلبی اوشود مهم نبود. مسئله ازآنجا مهم شد، وشاید مهم میشود که رفاهطلبی، رفاه آدمی را به خطر انداخت!
اکنون زندگی انسان، تبدیل به فرصتی شدهاست برای کار، تولید، ومصرف کردن. دانشآموزان درس میخوانند، کارگران کارمیکنند، هنرمندان خلق میکنند، اتلان میکشند، و دانشمندان دانش میسازند، اغلب، وشاید همگی برای زندگی راحتتر. برای ساخت لوازم رفاه بیشتر، ورفع نواقص اسباب گذشته.
بدترآنکه گاه کاربدانپایه میرسد که تهیهی وسایل رفاه، تبدیل به مانعی برسرراه زندگی آسودهتر و رفاه بیشترمیگردد. "ترافیک" شاید یکی ازمثالهای خوب باشد. درکمال تاسف، حجم زمین ثابت باقی میماند اما روزانه صدها هزاروسیلهی شخصی نقلیه، که هریک لااقل بین 6 تا 8 مترمکعب ازفضای عالم را اشغال میکنند به زمین افزوده میشود. حتی به فرض تعادل میان سرعت گسترش راهها، پارکینگها و معابر، با سرعت سرسامآور افزایش خودروها، بهزودی روزی خواهد رسید که زمین تبدیل به پارکینگ عظیم وسائط نقلیه شود و انسان دربین خودروهای خویش، گم.
درهمین شهرکرد 300 هزارنفری، همین امروز، اگربخواهید ازچهارراه امام صادق(علیهالسلام) – مشهوربه فصیحی – به سمت میدان 12محرم – مشهوربه آبی – و ازآنجا به میدان فردوسی بروید، برای شما ازلحاظ صرفهجویی درزمان وآسایش تن و روان، بهتراست که با پای پیاده بروید تا با خودروی شخصی یا عمومی و گزافه نیست اگربگوییم، لااقل دریک بازهی زمانی چنددقیقهای، عابران پیادهی مسیرفوق، رفاه بیشتری نسبت به افرادی دارند که سواربر خودروهای شخصی درحال گذشتن ازمسیرند.
وضعیت ازاین هم میتواند وخیمترشود. همین حالا، انسان به خاطررفاهطلبی روزافزونش، دست به کارهایی زده که حیات نوع بشر را به مخاطره افکندهاست. ما میخواهیم تولید کنیم، حتی بیش ازنیازجامعه. بعد برای تولیداتمان نیازآفرینی میکنیم وسپس مصرف. سالهاست که تئوریسنهای اقتصادی کاپیتالیسم، برای رسیدن به سود بیشتر، مردم را به مصرف بالاترتحریک میکنند. جیب صاحبان کمپانیهای بزرگ، روزبه روز حجیمترمیشود و تاوان این زیاده طلبی را، مصرف کنندگان خواهند پرداخت.
یک مثال بزنیم ازلوازم رفاهآوری که اساس حیات بشر را به خطرخواهند انداخت: انرژی هستهای! بله انرژی هستهای. بشرمیخواهد لباسش را و ظرفش را با ماشین بشوید، خانهاش را ماشین تمیزکند، غذایش را ماشین – آنهم ازنوع الکتریکی – بپزد، موهایش را ماشین شانه کند، بیمارانش را ماشین پرستاری کند، وحتی دندانهایش را ماشین برایش مسواک کند و اینهمه نیازمند تولید روزافزون انرژی الکتریکیست. "برق کم میآید" و انسان دست به دامان روشهای جدید میشود. درچنین شرایطیست که انرژی بسیارارزان هستهای به کمک میآید. همه چیز روبه راه میشود. دغدغههای آدمی برای اتمام ذخایرگازی جهان و ایستادن چرخ ژنراتورهای گاز، به پایان میرسد و یک گرم اورانیوم غنیشده، مصارف یک شهررا تامین میکند. وظایف رسانهها و حتی نخبگان هم مشخص میشود، معرفی انرژی آلایندهی هستهای بهعنوان پاکترین انرژیها!
پیشاپیش – اگردیرنشده باشد! – بگویم که این مقاله هیچ ارتباطی به پروندهی هستهای ایران ندارد! و نگارنده، ازکسانیست که مصرانه و باایمان کامل، معتقد به لزوم برخورداری میهنمان ازانرژی صلحآمیزهستهایست. (البته به دلایلی که این مقاله را نقض نمیکنند.)ضمن آنکه من حتی یک سنت هم ازهیچ کشوربیگانهای، برای فشارآوردن بردولت جمهوری اسلامی ایران پول نگرفتهام!! آنچه میگویم اشارهایست به آنچه که امروز، بهعنوان یک درد مزمن بشری مطرح است....
بههرجهت، رفاهطلبی ما بدانجا میرسد که برای چند سال یا چندماه رفاه بیشتر، حاضرمیشویم آیندهی نسلهای خویش را به خطربیندازیم. قدرتمندان بهجای سرمایهگذاری برروی مطالعات بیشترجهت کسب انرژی واقعا پاک، ومهمترازآن، دست شستن ازاغفال بشربرای مصرف بیشتر و صرف هزینههای بالاتر، با سرعت به توسعهی همهجانبهی نیروگاههای اتمی خود میپردازند. پسماندهای هستهای روزبه روزدردل زمین واعماق اقیانوسها دفن میشود و حیات کرهی خاک، با تشعشات رادیواکتیو تهدید میگردد.
وحشتناک است اگربدانیم، زبالههای هستهای تا صدها سال نابود نخواهند شد. وقتی دردل زمین دفن شوند زمین را بایرخواهند کرد وچون دراعماق اقیانوسها قراربگیرند، حیات آبی زمین را به نابودی خواهند کشاند.
زبالههای هستهای همچون ترافیک، مخلوق اسارت انسان دربند تکنولوژی و رفاهطلبی – بههر قیمتی – ست. مخلوق آنکه حتی علم، بازیچهی صاحبان ثروت و ارضاکنندهی شکمهای ازپرخوری ترکیده گشتهاست.
مصلحی باید...
|
یا باباللهالذی منه یوتی...
آهو نیستم اما تو ضامنم شو...
پینوشت:
این سببالمتصل بینالارض والسماء....؟
|
بسماللهالرحمنالرحیم
ای که ازصبر و بخششت آنقدرگفتند که پرسیدهشد « الی متی...؟!»...
ای که آن دوزخی را به بهانهی آنکه – اگرچه بهدروغ – ادعا کرد « ما اظنک...» بازگرداندی...
ای بازسازندهی استخوان خوردشده...
- به بهانهی "ما اظنک" راستمان -
دوباره بسازمان، شایستهی « فتبارکالله » خویش...
|
بسماللهالرحمنالرحیم
گلبرگهای یاسمن از آه تر شکفت
وان رد پای گرم تهی از خبر شکفت
مادر درون تربت گل یاد تازه کاشت
تا لالههای سرخ، ز داغ پسر شکفت
در نامهها که نسخهی مقصد نداشتند
دلبغضهای خونشدهی یک پدر شکفت
پر بود صحنه از گذر چشمهای کور
اکران شد و بدون تماشا اثر شکفت
ردی هنوز از طپش خون به میخ درب
زخم از سلام تا صلوات بشر شکفت...
پینوشت:
1- یکی این شعر رو کاملش کنه...
2- هرکی بره کربلا و رفیقی که باهاش همنفس بوده رو فراموش کنه، خیلی فراموشکاره...!
|